محل انتشار نظرات من

در این وبلاگ از من نظراتی را می‌بینید که شاید نوشتنشان برای من یادآوری مطالبی باشد که دوست داشتم با خیلی‌ها به اشتراک بگذارم و در صورت امکان نظرات آن‌ها را هم در این باره بدانم

محل انتشار نظرات من

در این وبلاگ از من نظراتی را می‌بینید که شاید نوشتنشان برای من یادآوری مطالبی باشد که دوست داشتم با خیلی‌ها به اشتراک بگذارم و در صورت امکان نظرات آن‌ها را هم در این باره بدانم

جوکی که حکایت زندگی هر روز ماست

چند سال پیش یادم است که این جوک خیلی مد شده بود که:

در یک سکانس یک فیلم سینمایی، یک مسابقه اسب دوانی در جریان بود. دو نفر که کنار هم نشستند با هم شرط بستند. اولی گفت که اسب اول برنده می شود و دومی گفتم که اسب دوم برنده می شود.

سکانس به پایان رسید و اسب اول برنده شد و نفر دوم شرط را پرداخت. بیرون سینما، شخص اول دچار عذاب وجدان شد و به دومی گفت که : «بیا این پول را بگیر، من این فیلم را قبلاً دیده بودم، می دانستم که اسب اول برنده می شود».

نفر دوم پاسخ داد که : «نه بابا پول مال خودت، من چندین بار این فیلم رو دیده بودم، گفتم این اسب دوم چندین بار باخته، دیگه این دفعه حتماً می بره»

احتمالاً همه ما به سادگی یا حتی حماقت نفر دوم می خندیم ولی اگر دقیق تر به زندگی خودمان نگاه کنیم می بینیم که خومان خیلی رفتارهای تگراری به امید نتایج متفاوت انجام می دهیم.

مثلاً همیشه از آرام سلام کردن لطمه خوردیم و نادیده گرفته شده ایم ولی باز یک نفر جدید را می بینیم و به خودمان می گوییم که این آدم حتماً متفاوت است چون به نظر متشخص می آید و اینجا هم آنقدرها سر و صدا نیست که صدای ما را نشنود.

جالب اینجاست که همین هفته پیش بعد از 100 باری که نادیده گرفته شده بودیم، در یک مقاله خواندیم که سلام بلند و رسا به همراه یک لبخند اثر ناخودآگاه مثبت دارد، یعنی اصلاً به سطح تشخص مخاطب و سر و صدای محیط ربطی ندارد، همه آدم ها به سلام بلند و رسا که به همراه لبخند باشد، جواب بهتری می دهند. ولی باز در مورد 102ام (چون حکایت درباره مورد 101ام بود) هم همان کار را تکرار می کنیم و اصلاً هم به سادگی خودمان نمی خندیم که هیچ، از بی شخصیتی دیگران هم ناله می کنیم.

تفاوت آموزش برای نیاز به تفریح و نیاز به قدرت

زمانی که ما برای نیاز به تفریح داریم آموزش می‌بینیم، عاملی که ما را به پیش می‌راند، هیجان و کنجکاوی است.

در این حالت ما می‌آموزیم و از یادگیری لذت می‌بریم و خیلی کاری به این نداریم که این دقیقاً کِی و کجا قرار است برای ما آورده یا تغییری داشته باشد


اما زمانی که برای نیاز به قدرت می‌آموزیم از قبل برای اینکه قرار است این آموخته را کجا به کار بگیریم برنامه‌ای داریم و به همین دلیل یادمی‌گیریم بعد از اینکه این را به‌کار بردیم بعدی را یاد می‌گیریم.

مثلاً اگر یادگیری ما با هدف درآمد باشد اول تا یک مرحله را یادمی‌گیریم و در کسب و کارمان استفاده می‌کنیم، بعد که نتیجه گرفتیم به سراغ مورد بعدی می‌رویم ولی در نیاز به لذت احتمال خیلی زیادی دارد که خیلی موازی‌کاری در آموزش داشته باشیم چون هیجان بیشتری را تأمین می‌کند.


قبل از فهم این نکته زمانی که کسی آموزشی می‌دید و استفاده نمی‌کرد ناراحت می‌شدم و بیشتر هم این مشکل را با خودم داشتم. ولی زمانی که به این نکته پی بردم فهمیدم که باید آموزش‌هایی که برای تأمین نیاز قدرت می‌بینیم را از آموزش‌هایی که برای تأمین نیاز به تفریح می‌بینیم جدا کنیم.


برای نیاز به قدرت خودمان هم برنامه‌هایی داشته باشیم.


به عنوان یک راهکار می‌توان این‌طور نگاه کرد که برنامه‌هایی برای مرور و اجرا در آموزش‌های قبلی بگذاریم و با همان آموزش هایی که روزی برای لذت دیده‌ایم برویم و نیاز به قدرت خود را نیز سیرآب کنیم.


تا کشف بعدی. . .

پاینده و پیروز باشید


روزگارتان خوش

ارتباطاتتان شاد

منبع نویسی در وبلاگ من

سلام به همه دوستان و عزیزانی که متن‌های وبلاگ من را می‌خوانند. :)


تمامی آنچه در این وبلاگ یا هر جای دیگر از من می‌خوانید حاصل تمام آن چیزی است که به ذهن من می‌رسد که طبیعتاً متأثر از آموزش‌هایی است که دیده‌ام و کتاب‌ها و مطالبی که خوانده‌ام و بحث‌هایی که با افراد داشتم و فیلم‌هایی که دیده‌ام و خلاصه تمام چیزهایی که وارد ذهنم کردم و ادراکی من از این ورودی‌های ذهنی داشته‌ام.


به عنوان کسی که از سال ۱۳۸۵ در زمینه توسعه فردی و بهبود زندگی مطالعه می‌کنم و آموزش می‌بینم و به این موضوعات فکر می‌کنم احتمال خیلی زیادی دارد مطلبی که امروز دارم می‌نویسم متأثر از تمامی آنچه که تا کنون خوانده‌ام و آموختم از هر استاد و هر منبعی باشد و شاید بتوانید به من حق بدهید که در هنگام نگارش یک متن تمامی منابع آن را به‌خاطر نداشته باشم.


آنچه در این وبلاگ و هرجای دیگر از من می‌خوانید صرفاً تا لحظه انتشار آن نظر، معتبر است و ممکن است با توجه به اطلاعات جدیدی که بدست می‌آورم نظرم بعد از انتشار یک متن نسبت به آن موضوع عوض شود و این خود می‌تواند یک گاه‌شماری از اندیشه‌های من هم باشد که شما هم ببینید و با تاریخ انتشار هر مطلب بدانید که من در هر نقطه‌ای از زمان چه ادراکی درباره چه موضوعاتی داشته‌ام و بنابراین من این نوشته‌ها را بر اساس اطلاعات جدید ویرایش نمی‌کنم مگر در شرایط خاص که حتما در متن اصلی ذکر می‌کنم.


و در نهایت تمام آنچه از من در پایین نوشته‌ها به عنوان منبع می‌بینید منابعی است که هنگام نوشتن دقیقاً نامشان را به یاد دارم و می‌توانم به ایشان ارجاع بدهم. نکته‌ی دیگری که درباره‌ی این منابع نیاز به تأکید می‌دانم این است که ترتیب این منابع هیچ ربطی به ترتیب استفاده در متن یا به ترتیب اهمیت آن‌ها ندارد و صرفاً به این دلیل به این ترتیب مرتب شده است که با این ترتیب به یاد من آمده است.


از تمام اساتید و بزرگوارانی که احساس می‌کنند متن نگاشته شده توسط من از اندیشه‌های ایشان منبعث شده ولی سواد یا حافظه من به ارجاع به ایشان کفاف نداده صمیمانه عذرخواهی می‌کنم.


در این وبلاگ هرچه از من می‌خوانید مطالبی بوده که احساس می‌کردم خیلی خوب می‌شد اگر خودم زودتر با این مباحث آشنا می‌شدم و برای خودم جالب بوده یا احساس می‌کنم یک انسان عاشق روانشناسی مثل خودم ممکن است به این مطالب هم علاقه‌مند باشد.

با امید پایندگی و پیروزی تمامی اساتید و نویسندگانی که به من آموختند و کمک کردند که انسانی باشم که امروز هستم.


دوستدار شما

شهریار ناصح


روزگارتان خوش

ارتباطاتتان شاد